*-به نقل از:سرودهای مهدی -بااندکی تصرف -صص 22-23- انتشارات قلم -قم- م.ولیعهدی
جهان تشنه ی جلوه ی روی توست پذیرای آن روی نیکوی توست
همه جان ودلهای ما سوی توست ستم دیده اندر تکاپوی توست
بیاای عزیز دل وجان بیا بیا ای نگهبان قر آن بیا
ندارد صفا بی تو این زندگی بود زندگیها همه بندگی
رژیم جهان گشته درندگی ندارد حقیقت درخشندگی
بیا ای عزیز دل وجان بیا بیا ای نگهبان قر آن بیا
همه کودک پرورشگاه تو همه ریزه خواران درگاه تو
کنیم دیده خاک گذر گاه تو بیا ای که اکنون بود گاه تو
برای بر اندازی ظلم و کین برای سرافرازی مسلمین
برای نجات بزر گان دین برای تعالی دین مبین
بیا ای عزیز دل وجان بیا بیا ای نگهبان قرآن بیا*
*-ص 19 -کتاب شرود های مهدی -گردآورنده :حسین حقجو-انتشارات قلم -قم
اهرمن آتش کین زد به در خانه ی دین که ازاین غم،دل آن فخر سلیمان بشکست
آتش کین به در خانه ی آن شاه زدند عرش حق را شررش پایه وارکان بشکست
رفت در آتش سوزان جفا همچو خلیل که از آن واقعه ، جان ودل اخوان بشکست
گفت : من پور خلیلم به میان آتش ناگهان قدرت آن آتش سوزان بشکست
گاه تبعید شد وگاه بدی حبس نظر من چه گویم که دل عالم امکان بشکست
بهر قتل شه دین ، تیغ کشیدی منصور زآن ستم بین که دل ختم رسولان بشکست
سر برهنه بسوی قصر جفا برد ورا بن ربیعش ، که زکین محور ایمان بشکست
پسر فاطمه راپای پیاده بردی از پی مرکب و ، دل زآن شه دوران بشکست
عاقبت زهر جفا ریخت بکامش ، منصور که ازاین بار ستم ، گنبد دوران بشکست
پسرش موسی جعفر شدی از کینه یتیم شیعه را رحلت وی منزلت وجان بشکست
نه همین پشت فلک از غم وی گشت کمان قلم((آهی )) گوینده ی دیوان بشکست*
*-صص 202-204 جلد دوم دیوان آهی-اثر طبع علی آهی -انتشارات خزر-تهران-
اهرمن آتش کین زد به در خانه ی دین که ازاین غم،دل آن فخر سلیمان بشکست
آتش کین به در خانه ی آن شاه زدند عرش حق را شررش پایه وارکان بشکست
رفت در آتش سوزان جفا همچو خلیل که از آن واقعه ، جان ودل اخوان بشکست
گفت : من پور خلیلم به میان آتش ناگهان قدرت آن آتش سوزان بشکست
گاه تبعید شد وگاه بدی حبس نظر من چه گویم که دل عالم امکان بشکست
بهر قتل شه دین ، تیغ کشیدی منصور زآن ستم بین که دل ختم رسولان بشکست
سر برهنه بسوی قصر جفا برد ورا بن ربیعش ، که زکین محور ایمان بشکست
پسر فاطمه راپای پیاده بردی از پی مرکب و ، دل زآن شه دوران بشکست
عاقبت زهر جفا ریخت بکامش ، منصور که ازاین بار ستم ، گنبد دوران بشکست
پسرش موسی جعفر شدی از کینه یتیم شیعه را رحلت وی منزلت وجان بشکست
نه همین پشت فلک از غم وی گشت کمان قلم((آهی )) گوینده ی دیوان بشکست*
*-صص 202-204 جلد دوم دیوان آهی-اثر طبع علی آهی -انتشارات خزر-تهران- 1348 شمسی
مهدیا ! منتظر روی توئیم تشنه ی چهره ی نیکوی توئیم
صبح جمعه است وثنا گوی توئیم روز وشبها به تکا پوی توئیم
العجل یوسف گم گشته بیا پهلوی فاطمه بشکسته بیا
تو گل انجمن خوبانی زچه از دیده ی ما پنهانی
ما که جسمیم وتو تنها جانی درد دلهای همه می دانی
العجل یوسف گم گشته بیا پهلوی فاطمه بشکسته بیا
یوسفا جمله خریدار توئیم منتظر بر سر بازار توئیم
همه دیوانه ی دیدار توئیم همه سرگشته ی رخسار توئیم
العجل یوسف گم گسته بیا پهلوی فاطمه بشکسته بیا
گل روی تو تما شا دارد عکس رویت همه دلها دارد
چشم در راه تو دنیا دارد انتظاری تو زهرا دارد
العجل یوسف گم گشته بیا پهلوی فاطمه بشکسته بیا
باعث راحتی جان همه نظر لطف تو بر خوان همه
در رهت دیده ی گریان همه مهر تو مایه ی ایمان همه
العجل یوسف گم گشته بیا پهلوی فاطمه بشکسته بیا
دل ما بردل توبسته بیا هر دری بر روی ما بسته بیا
العجل یوسف گم گسته بیا پهلوی فاطمه بشکسته بیا*
*-سرودهای امام مهدی(ع)-گرداورنده :حسین حقجو-ص18 -انتشارات قلم -قم